سفارش تبلیغ
صبا ویژن























سوپرمن

معلممون( خانم حیدری) یه روزنامه دیواری ِ بزرگ زده ته ِ کلاسمون و عکسهای ِ همه رو زده روی اون...بعد هر کس که برای درساش سه تا کارتِ امتیاز بگیره، یه پولک می زنه جلویِ عکسمون، هر وقت پولکهامون ده تا شد، بهمون جایزه میده ( آخ جوون جایزه)... ولی نمی دونم چرا همش یه پولک داشتم، خیلی ناراحت بودم، چند روز بود دوست نداشتم غذا بخورم، همش تو این فکر بودم که چکار کنم، کارت ِ امتیازام بیشتر بشه، یه روز به قضیه رو به مامان گفتم و ازش خواهش کردم بهم کمک ِ بیشتری کنه، مامان هم خیلی باهام کار کرد، واسم تخته سیاه خرید، نصب کرد رو دیوار تا من روش ریاضی کار کنم، می گفت با این کار دو تا نشونه رو هدف می گیری، یک: ریاضی کار می کنی...دو: قدرت ِ ساعد ِ دستت زیاد می شه و موقع ِ املا و امتحان، دستت زود خسته نمی شه...منم خیلی کار می کردم...الان تعداد ِ پولکام 6 تا شده یعنی تا جایزه 4 تا پولک مونده!!!

یه چیزی هست که من به مامان نگفتم، راستش من خیلی جایزه دوست دارم، ولی از اون مهم تر اینه که اون یکی شیفتِ ما دخترونه س، بیشتر ناراحت ِ این بودم که الان دخترا عکس و اسم ِ منو ببینن میگن: عجب پسر ِ تنبلی...اونوقت آبروم می رفت...اینو به مامان نگفتم که الان بیشتر واسه این خوشحالم که دیگه آبروم پیش ِ دخترا نمی ره!!! بازم تلاشمو می کنم تا به 10 تا پولک برسم.

یه حرف ِ دیگه با مامان: اگه تو باشی می تونم ...اینو خوب می دونم، فقط می خوام خیالم راحت بشه که بتونم بهت تکیه کنم...می تونم؟ می تونم؟

 


نوشته شده در جمعه 87/9/22ساعت 7:0 عصر توسط سوپرمن نظرات ( ) |

میگم چه قدر خوب شد که روز عید قربون خدا اون گوسفندو فرستاد حضرت ابراهیم قربونی کنه و حضرت اسماعیل رو قربونی نکنه، وگرنه بابابزرگ وقتی می خواست بره مکه اونوقت باید بابا رو می برد اونجا قربونی می کرد. اونوقت الان که علی دایی هم رفته مکه باید پسرشو می برد قربونی می کرد.

---------------------

حالا یه جریانایی هست در مورد توانای هام که میگم...بذارید یه کم کارت امتیازام زیاد بشه.

 


نوشته شده در سه شنبه 87/9/19ساعت 12:42 صبح توسط سوپرمن نظرات ( ) |


Design By : Pichak