سفارش تبلیغ
صبا ویژن























سوپرمن

این قسمت خیلی دیر شد آخه مشغله هام زیاده !!!
 شبه همون روزی که رفته بودیم شوش ، رفتیم پارک ، خاله شام درست کردن اونجا خوردیم ، منم تلسکوپمو برده بودم ، هممون با هم ستاره ها و ماه رو نگاه کردیم ، آخه اونموقع که عمو امید اومده بودن خونمون آسمون ابری بود نتونستم ماه رو نشونشون بدم ...!
بعداز شام با هم رفتیم پارک ِ پرندگان ِ دزفول ... خیلی خیلی خوب بود و به هممون خیلی خوش گذشت ... جای همه خالی ...

فردا صبح رفتیم دوکوهه ، منو مامان خیلی دوست داشتیم بریم همه ی مناطق ِ جنگی رو ببینیم اما بابا گفتن وقت نداریم و باید برگردیم ، دوکوهه خیلی قشنگ بود ، داشتم تصور می کردم تا اینجای ایران هم عراقیا اومدن؟؟؟!!!
این عکسو مامان خیلی دوسش داره من براش میذارم اینجا :

عینک ِ آفتابیمو یادم رفته بود ببرم ... دوکوهه خیلی قشنگ بود :

اینجا دوکوهه :

از عمو امید و خاله باران هم تشکر می کنم ، چون خیلی زحمتشون دادیم .


نوشته شده در دوشنبه 89/7/26ساعت 1:0 عصر توسط سوپرمن نظرات ( ) |


Design By : Pichak